خلاصه کتاب قصه های شب برای مدیران اثر هنری مینتزبرگ۱۸ دی ۱۴۰۰ 2 رای
یکی از کتابهای خوب و شیرین در حوزه مدیریت که ساختاری کاملاً داستانی دارد، کتاب قصه های شب برای مدیران است که توسط هنری مینتزبرگ نوشته شده است. در ادامه خلاصهای از این کتاب را مطالعه خواهیم کرد.
کتاب قصه های شب برای مدیران اثر هنری مینتزبرگ یک قصهگویی بسیار شیرین برای مدیران است که مدیران با تجربه با خواندن آن، لحظات بسیار خوبی را تجربه میکنند. در دنیای مدیریت، افراد و صاحب نظران بسیاری وجود دارند که گاهی نگاه آنها با یکدیگر در تنافض است. این افراد بیشتر با تحقیر و ایجاد اضطراب در مدیران، نظرات خودشان را بیان میکنند اما مینتزبرگ یک فرد متفکر است که با سازمانها و نهادهای بسیاری کار کرده است و سخنان وی برای مدیران بسیار آرامشبخش است. کتاب قصه های شب برای مدیران در واقع حاصل تجربیات مینتزبرگ است که 7 بخش را شامل میشود و برای هر بخش داستانهایی را بیان میکند. در ادامه به برخی از مهمترین درسها و داستانهای این کتاب ارزشمند خواهیم پرداخت.
آشنایی با نویسنده کتاب قصه های شب برای مدیران
هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg) از سال 1968 تاکنون، استاد دانشگاه مکگیل در کبک کانادا است و سالها دربارهی ماهیت واقعی شغل مدیریت و روشهای آموزش و توسعه آنها تحقیق کرده است. او تاکنون 20 مدرک افتخاری دانشگاهی کسب کرده است و کتاب قصه های شب برای مدیران، یکی از مهمترین کتاب او به شمار میآید. آقای مینتزبرگ در دوم سپتامبر سال 1939 در مونترال کانادا به دنیا آمد و در حال حاضر یکی از دانشمندان مشهور در حوزه تجارت و مدیریت محسوب میشود. وی تاکنون 150 مقاله در زمینه مدیریت و بازرگانی استراتژیک نوشته و کتابهای مختلفی به اسم او منتشر شده است.
مهمترین درس ها و داستان های کتاب قصه های شب برای مدیران
کتاب قصه های شب برای مدیران هفت بخش دارد که نویسنده سعی کرده است که در هر بخش، مفاهیم بسیار مهمی را از طریق داستان به مخاطب خود آموزش دهد. در ادامه این بخش میکوشیم برخی از درسهای جذاب و آموزنده این کتاب را در کنار هم فرابگیریم.
1. داستان مدیریت تخم مرغ های همزده
چند سال پیش سوار یکی از هواپیماهای شرکت استرن شدم تا از مونترال به نیویورک بروم. استرن در آن زمان بزرگترین شرکت هواپیمایی جهان محسوب میشد. من تا به حال هنگام سفر با هواپیماها، غذاهای بد زیادی خورده بودم اما غذایی که خطوط هواپیمایی استرن به مسافران خود میداد، بدترین غذای ممکن بود. آنها هنگام صبح به مسافران خود، تخم مرغ همزده میدادند و همین مسئله نیز چند سال بعد باعث ورشکستگی این خطوط هواپیمایی شد.
هر موقع با محصولات و خدمات بد یک شرکت مواجه میشوم، به این فکر میکنم که آیا مدیر این شرکت دارد همه چیز را مدیریت میکند یا فقط مشغول خواندن صورتهای مالی است؟ چندین سال بعد این داستان را برای گروهی از مدیران تعریف میکردم و مدیر آیبیام که در آن جمع حضور داشت داستانی دیگری را از خطوط استرن برای من تعریف کرد:
مدیرعامل هواپیمایی استرن به سرعت و در لحظه آخر سوار هواپیما شد اما بخش فرست کلس هواپیما پر بود و خدمه هواپیما میخواستند تا فردی را از قسمت فرست کلس جابهجا کنند تا مدیر عامل در جای همیشگی خود بنشیند. اما ظاهراً مدیرعامل از این کار احساس گناه کرد و خود را معرفی کرد و از من عذرخواهی کرد. این داستان درس مهمی را به مدیران مختلف میآموزد:
مدیر بودن این نیست که در جایی بنشینید که به آن عادت داشتید، بلکه مدیریت واقعی این است که شما هم تخممرغ همزده را خورده باشید.
2. داستان هتلی که روح دارد
چندی پیش به همراه دخترم به یکی از هتلهای انگلستان رفتم و به محض ورود، احساس متفاوتی به من منتقل شد. در آن هتل همه چیز بسیار خوب در کنار هم قرار گرفته بود و کارکنان به خوبی پذیرایی میکردند. سالها با سازمانهای بسیاری کار کردهام و به خوبی میتوانستم حس خوبی که در آن هتل جریان داشت را حس کنم. به عبارت سادهتر در آن هتل روح و معنا جاری بود.با یکی از مسئولان پذیرش در آنجا صحبت کردم و به من گفت مدیریت اینجا به تمامی جزئیات دقت میکند و نظم و آراسته بودن اینجا، برای او بسیار زیاد اهمیت دارد. در پایان چیزی که از همه بیشتر مرا شگفتزده کرد، احساس آن مسئول پذیرش بود و افتخار میکرد از اینکه در آنجا کار میکرد. به معنای واقعی در آن هتل روح جریان داشت.
مینتزبرگ در کتاب قصه های شب برای مدیران به این سوال اشاره میکند که چه چیز باعث میشود تا همهی کسب و کارها به مانند این هتل رفتار نکنند؟ انسانها، همگی روح دارند و بسیار عالی میشود که این روح به چیزهای دیگر نیز منتقل شود.
3. راه های آسان برای تبدیل شدن به مدیر بدون روح
مینتزبرگ در کتاب قصه های شب برای مدیران به 4 راه برای تبدیل شدن به یک مدیر بیروح اشاره میکند و همچنین میگوید که بسیاری از مدیران با این عوامل درگیر میشوند:
- به جای توجه به محصولات، خدمات و مشتریان، فقط پول را مدیریت کنید.
- قوانین بسیار سفت و سختی را برای هر کاری تعیین کنید و اجازه هیچگونه رفتار خودسرانه به افراد ندهید.
- مدیران را به سرعت جابجا کنید و میان جایگاههای مختلف بچرخانید.
- به استخدام و اخراج بسیار زیاد منابع انسانی بپردازید.
4. مدیر، شباهت زیادی به رهبر ارکستر دارد
مدیر را همانند رهبر ارکستر روی صحنه اجرا تصور کنید. او نیز چوب رهبری خود را تکان میدهد، بازاریابی آغاز میشود و موجی از فروش به راه میفتد. سپس با حرکت بعدی چوب، منابع انسانی، آی تی و روابط عمومی سازمان نیز هماهنگ با یکدیگر مشغول به کار میشوند و پس از آن هم، حرکتهای بعدی چوب از راه میرسند اما ای کاش این تصور رؤیایی مدیران دست یافتنی بود. در ادامه به نظر سه استاد بزرگ مدیریت و اقتصاد در زمینه شغل مدیریت خواهیم پرداخت. اولین نفر پیتر دراکر، پدر علم نوین مدیریت است. او میگوید:
مدیر همانند رهبر ارکستر سمفونیک است؛ آلات موسیقی که هر یک به طور مجزا صرفأ صدایی دلخراش دارند، تنها به دلیل تلاش، چشم انداز و رهبری او با یکدیگر ترکیب میشوند و موسیقی کامل و زندهای را میسازند.
دراکر بر این باور است که مدیر، مثل رهبر ارکستر سمفونیک است. دومین دانشمندی که نظر او در کتاب قصه های شب برای مدیران بررسی شده، سونه کارلسون، اقتصاددان معروف سوئدی است. سونه کارلسون ابتدا چندین مدیر عامل سوئدی را مورد ارزیابی قرار میدهد و سپس مدیر را به صورت زیر تعریف میکند:
قبل از این که این تحقیق را آغاز کنم، مدیر برای من همچون رهبر ارکستری بود که گروه نوازندگان را از دور هدایت میکرد اما اکنون و پس از اجرای تحقیق، مدیر برای من بیشتر شبیه به عروسک خیمه شببازی است که صدها نفر در حال تکان دادن نخهای او و مجبور کردن او به انجام این کار و آن کار هستند.
سونه کارلسون اعتقاد دارد که مدیر به عروسک خیمه شببازی شباهت دارد. سومین شخصیتی که تعریف او را در مورد شغل مدیریت بررسی میکنیم، لئونارد سیلز، استاد دانشگاه کلمبیا است. وی میگوید:
مدیر، همانند رهبر ارکستر سمفونیک، همواره تلاش میکند از طریق هماهنگ کردن آلات مختلف موسیقی، اجرایی آهنگین و گوشنواز را در طول زمان اجرای ارکستر حفظ کند. البته رهبر ارکستر در حالی باید به این هدف دست یابد که کار با هر یک از نوازندگان آلات موسیقی دشواریهای خاص خود را دارد؛ مدیر صحنه در حال جابجایی دکور است. تغییرات دمای سالن تماشاگران را ناراضی و عملکرد آلات موسیقی را مختل میکند. بدتر از همه، اسپانسر، خواستار تغییراتی غیرمنطقی در اجرای ارکستر است.
هنری مینتزبرگ در کتاب قصه های شب برای مدیران میگوید که تاکنون چندین بار توصیف دراکر و کارلسون را برای گروههایی از مدیران خوانده و از آنها خواسته است که نظر خود را در این زمینه بیان کنند و به یکی از توصیفها رأی بدهند. در این جلسات معمولاً هر دو توصیف، تعدادی رأی میآورند ولی زمانی که توصیف نئونارد سیلز را میخواند، با شنیدن این توصیف همه دستها بالا میرود. بنابراین مدیر، نه رهبر ارکستر و نه عروسک خیمه شببازی است. او با عوامل محدودکننده زیادی روبرو است و با این حال تمام تلاش خود را میکند که اوضاع را کنترل و مدیریت کند.
خلاصه کتاب گاو بنفش اثر ست گودین
5. نقش رهبری از نقش مدیریت جدا یا فراتر از آن نیست
یکی از افسانههای دروغینی که آقای مینتزبرگ به بررسی آن میپردازد این است که نقش رهبری از نقش مدیریت، جدا و فراتر از آن است. رهبر، کارهای درست را انجام میدهد و مدیر، کارها را درست انجام میدهد. یکی از داستانهای جالبی که کتاب قصه های شب برای مدیران به آن میپردازد، از قرار زیر است:
جان کلگرون، مدیر عامل بانک سلطنتی کانادا، هر روز در مسیر خود به سمت دفتر کارش، چندین دستگاه خودپرداز بانک را به طور اتفاقی بررسی و حتی شکسته شدن بلبرینگ آنها را گزارش میکند.
حالا یک سوال مهم در این زمینه مطرح میشود. آیا کلگرون دارد کار مدیریتی انجام میدهد؟ یا مشغول رهبری است؟ این حرکت او واقعاً نمونه رهبری بینظیر است؛ چون گاهی همین کارهای ساده و کوچک، باعث میشود که بهترین نوع رهبری شکل بگیرد.
مدیرانی که از عهده رهبری سازمان خود برنمیآیند، نمیتوانند از آنچه در سازمان آنها میگذرد، اطلاعات کافی به دست بیاورند. جیم مارچ، استاد دانشگاه کسب و کار استنفورد میگوید: «وقتی رهبر باشی، هم باید لولهکشی کنی و هم شاعر باشی.»
واقعیت این است که نقش رهبری و مدیریت به هیچ عنوان از یکدیگر جدا نیستند. به بیان سادهتر میتوان گفت که مدیریت و رهبری کسب و کار ، دو روی یک سکه هستند. رهبری و مدیریت موثر با طرز فکر برخی افراد در مورد رهبری (رهبری از بالا) فرق دارد. در ادامه به تفاوت این دو مفهوم با یکدیگر میپردازیم:
مدیریت و رهبری موثر
- مدیر یا رهبر به اندازهای مهم است که به سایر اعضای سازمان کمک کند که خودشان را مهم بپندارند.
- سازمانی اثربخش است که شبکهای از تعاملات باشد و در آن سلسله مراتب عمودی حکمرانی نکند. کسی که وظیفه مدیریت یا رهبری را بر عهده دارد، معمولاً در رأس سلسله مراتب نمینشیند و ترجیح میدهد که در سراسر شبکه حضور موثر و فعال داشته باشد.
- بسیاری از استراتژیهایی که در سازمان شکل میگیرد، پدیدهای خودظهور است. افرادی که ذهن و احساسشان با کار درگیر شود، مسئله پیش روی خود را به تدریج حل میکنند. آنها میتوانند استراتژیهای خود را در نقاط مختلف شبکه، بروز و توسعه دهند.
- رهبری و مدیریت موثر وظیفه دارد که ذهن و عواطف کارکنان را با کار درگیر کند و کاری کند که افراد نسبت به سازمان، احساس تعلق خاطر داشنه باشند.
- رهبری و مدیریتی موثر است که از اعتماد و احترام به دیگران سرچشمه گرفته باشد.
رهبری از بالا
- رهبر کسی است که در بالای سلسله مراتب سازمان مینشیند و جز عده معدودی نمیتوانند با او جلسه بگذارند و ارتباط برقرار کنند.
- رهبر یک تافته جدابافته به حساب میآید و به همین خاطر نباید در عملیات اصلی سازمان حضور فعال و موثر داشته باشد.
- استراتژی خودظهور بیمعنا است. استراتژی یک جهتگیری کلی است که مدیر سازمان به سایر افراد دیکته میکند و دیگران باید آن را بیچون و چرا اجرا کنند.
- رهبری برای اینکه موثر عمل کند باید زیردستان خودش را تحت فشار قرار دهد.
6. قوانین تبدیل شدن به یک رئیس عالی رتبه در بالاترین نقطه سازمان
مینتزبرگ در بخش ششم کتاب قصه های شب برای مدیران به قوانینی اشاره میکند که یک فرد را در یک سازمان به یک رئیس عالی تبدیل میکند:
- همیشه همه چیز را تغییر بده؛ به ویژه حواست باشد که همیشه همه را در میان زمین و هوا نگه ندارید.
- مراقب همکاران خود درون سازمان باشید؛ زیرا همیشه نسبت به کسی که علم مدیریت دارد، سوءظن وجود دارد. تیم مدیران ارشد را تغییر دهید و به مشاورین خود اعتماد کنید.
- فقط در زمان حال زندگی کنید و قراردادهای بزرگ را همین حالا امضا کنید. با این کار، شما توجه تحلیلگران بسیاری را به خود جلب میکنید.
بهترین ترجمه کتاب قصه های شب برای مدیران
کتاب قصه های شب برای مدیران یکی از بهترین و ارزشمندترین کتابهایی است که تاکنون در زمینه مدیریت به بازار عرضه شده و به همین خاطر طرفداران زیادی دارد. این کتاب را نشر میلکان با ترجمه محمد حسین نقوی، علی بابایی و حانیه محمدی روانه بازار کرد. این ترجمه واقعاً شیوا، واضح و پرکشش است و مخاطب را ترغیب میکند که به خواندن ادامه دهد و به دانش خود بیفزاید. در صورتی که تمایل دارید این کتاب را به صورت اینترنتی تهیه کنید، کافی است به وبسایت نشر میلکان مراجعه کنید.
برای پیشرفت در حوزه مدیریت، مطالعه را در اولویت قرار دهید
مدیریت یکی از مشاغل و تخصصهایی است که هم به تجربه و گذر زمان نیاز دارد و هم از طریق مطالعه بهبود مییابد. در نتیجه اگر میخواهید به عنوان یک مدیر توانمند، متخصص و روشنفکر فعالیت کنید، لازم است کلکسیونی از بهترین کتابها در حوزه مدیریت و سایر حوزههای کاری را انتخاب و مطالعه کنید. کتاب قصه های شب برای مدیران یکی از بهترین آثاری است که بینشی عالی به مدیران میدهد و عملکرد آنها را بهبود میبخشد.
در ابتدای کار نیاز است تا یک مدیر توانمند به درستی پرورش یابد که کتاب مدیران بزرگ به دنیا نمی آیند ساخته می شوند این موضوع را به وضوح مورد بحث و بررسی قرار داده است. در صورتی که به تازگی مدیر شدهاید، این کتاب میتواند تحولی بزرگ در نگرش و عملکرد شما به وجود بیاورد. شما چه کتابهای بینظیر دیگری در زمینه مدیریت سراغ دارید؟ از نظر شما، بهترین تعریف برای شغل مدیریت چیست؟ لطفاً نظرها و پیشنهادهای خود را با ما و همراهان همیار آکادمی در زیر همین پست به اشتراک بگذارید.